

آقا داریم با مخاطب خاص قدم میزنیم صحبت میکنیم بدین شکل که سر یه حرفی رو وا میکنه و حرفاشو میزنه،بعد تا ما میام یه چیزی بگیم سر حرفو میبنده سر یه حرف دیگه رو وا میکنه!
بعد که اعتراض میکنیم میگه: اه،بزن زرتو،چی میخای بگی؟بنال!
یادش بخیر! وقتی معلم برای درس پرسیدن اسم بالایی یا پایینیمون رو میخوند، حس معجزه بهمون دست میداد
هر کی کوچیکیش دوچرخه داشته باید یادش باشه :))
بچه که بودیم می رفتیم از این بستنی لیوانیا میخریدیم و وختی میخوردیم لیوانشو میذاشتیم بین گلگیر و تایر تا وقتی که حرکت میکنیم صدا موتور گازی بده:llll
ینی هوش داشتیم در حد خوزه مورینیو :llll
هععععی بچه گیا یه دورانی داشتیم برا خودمون)":
میرفتیم از این آدامس 5 تومنی (که الان نسلشون منقرض شده) میخریدیم و خوب که میخوردیم و شیرینیش تموم میشد دوباره با یه حبه قند میخوردیمش و خوب که مخلوط میشد در میاوردیم و میذاشتیم تو یخچال برا دفعه بعد :lllll
ینی اصلاح الگوی مصرف بودیم در حد برج دبی :)))
تعداد صفحات : 13